تفسیر سوره نبا(آیات 18تا40)
یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا ﴿١٨﴾ وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ أَبْوَابًا ﴿١٩﴾ وَسُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا ﴿٢٠﴾ إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا ﴿٢١﴾ لِلطَّاغِینَ مَآبًا ﴿٢٢﴾ لابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا ﴿٢٣﴾ لا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلا شَرَابًا ﴿٢٤﴾ إِلا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا ﴿٢٥﴾ جَزَاءً وِفَاقًا ﴿٢٦﴾ إِنَّهُمْ کَانُوا لا یَرْجُونَ حِسَابًا ﴿٢٧﴾ وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا ﴿٢٨﴾ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا ﴿٢٩﴾ فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ إِلا عَذَابًا ﴿٣٠﴾ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿٣١﴾ حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿٣٢﴾ وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿٣٣﴾ وَکَأْسًا دِهَاقًا ﴿٣٤﴾ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا کِذَّابًا ﴿٣٥﴾ جَزَاءً مِنْ رَبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا ﴿٣٦﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿٣٧﴾ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿٣٨﴾ ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴿٣٩﴾ إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابًا ﴿٤٠﴾
یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا
سوال؟
آيه مىگويد : در آن روز فوج فوج وارد محشر مىشويد ، در حالى كه آيه 95 مريم
مىگويد : و كلهم آتيه يوم القيامة فردا هر كس در آن روز تنهاست
و آيه 71 اسراء مىگويد : يوم ندعوا كل اناس بامامهم
هر گروهى با پيشواى خودشان وارد عرصه محشر مىشوند
جمع این آیات چگونه است؟
پاسخ:جمع ميان اين آيات چنين است كه فوج فوج بودن مردم منافاتى با اين ندارد كه هر فوج با رهبرش وارد محشر شود ، و اما فرد بودن آنها به خاطر اين است كه قيامت مواقف متعددى دارد ، ممكن است در مواقف نخستين مردم گروه گروه با رهبران هدايت و ضلال وارد محشر شوند ، اما به هنگام قرار گرفتن در پاى محكمه عدل الهى فرد فرد باشند ، و به تعبير قرآن در آيه 21 سوره ق هر كدام با يك نفر مامور و يك گواه در آنجا حاضر مىگردند و جائت كل نفس معها سائق و شهيد
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از فرد بودن جدا شدن از دوستان و حاميان و يار و ياور باشد ، چرا كه انسان در آنجا خودش هست و عملش .
و فتحت السماء فكانت ابوابا
آسمان گشوده مىشود ، و به صورت درهاى متعددى در مىآيد
منظور از اين درها چيست ؟ و گشوده شدن چه مفهومى دارد ؟
· منظور اين است كه درهاى عالم غيب به عالم شهود گشوده مىشود ، حجاب ها كنار مىرود ، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه مىيابد.
· در آستانه قيامت آسمان شكافته مىشود و اذا السماء انشقت(انشقاق - 1 ) و در جاى ديگر همين معنى را به تعبير ديگرى بيان فرمود : اذا السماء انفطرت ( انفطار - 1).در حقيقت آنقدر در كرات آسمانى شكافها ظاهر مىشود كه گوئى سرتاسر آن تبديل به درهائى شده است.
· اين احتمال نيز وجود دارد كه انسان در شرائط موجود در دنيا قادر به حركت در آسمانها نيست ، و اگر هم براى او امكان داشته باشد بسيار محدود است ، گوئى شرائط موجود تمام درهاى آسمان را به روى او بسته ، ولى در قيامت انسان از كره خاكى آزاد مىشود ، و درهاى سفر به آسمانها به روى او گشوده ، و شرائط آن فراهم مىگردد.به تعبير ديگر : در آن روز نخست آسمانها از هم متلاشى مىشوند ، و به دنبال آن طبق آيه 48 سوره ابراهيم آسمانهائى نوين و زمينى نو جاى آن را مىگيرد : يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و در اين حال درهاى آسمانها به روى زمينيان گشوده مىشود ، و راه آسمانها به روى انسان باز مىگردد
کوه ها در قیامت مراحلی را طی می کنند:
1. نخست كوهها به حركت در مىآيد : و تسير الجبال سيرا ( طور - 10).
2. سپس از جا كنده مىشود ، و سخت درهم كوفته خواهد شد و حملت الارض و الجبال فدكتا دكة واحدة ( حاقه - 14).
3. و بعدا به صورت تودهاى از شنهاى متراكم در مىآيد : و كانت الجبال كثيبا مهيلا ( مزمل - 14).
4. و بعد به صورت پشم زدهشده در مىآيد كه با تند باد حركت مىكند و تكون الجبال كالعهن المنفوش ( قارعه - 5).
5. و سپس به صورت گرد و غبار در مىآيد كه در فضا پراكنده مىشود و بست الجبال بسا فكانت هباء منبثا ( واقعه - 5 و 6).
6. و بالاخره چنانكه در آيه مورد بحث آمده تنها اثرى از آن باقى مىماند و همچون سرابى از دور نمايان خواهد شد.
7. و به اين ترتيب سرانجام كوهها از صفحه زمين برچيده مىشود ، و زمين هموار مىگردد و يسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربى نسفا فيذرها قاعا
معنی سراب:
از ماده سرب ( بر وزن طرف ) به معنى راه رفتن در سراشيبى است و از آنجا كه در بيابانها در هواى گرم به هنگامى كه انسان در سراشيبى حركت مىكند از دور تلالوى به نظرش مىرسد كه گمان مىكند آب وجود دارد در حالى كه چيزى جز شكست نور نيست سپس به هر چيزى كه ظاهرى دارد اما حقيقتى در آن نيست سراب گفته مىشود.
ان للمتقين مفازا
معنی مفاز: اسم مكان يا مصدر ميمى از ماده فوز به معنى رسيدن به خير و نيكى توام با سلامت است
سپس به شرح اين فوز و سعادت پرداخته ، مىافزايد : باغهائى خرم و سرسبز و محفوظ با ميوههائى از انواع انگورها ( حدائق و اعنابا)
معنی حدائق :جمع حديقه به معنى باغ و بستان خرم و سرسبز و پر درخت است كه ديوار گرداگرد آن كشيده شده و از هر نظر محفوظ است
معنی كواعب:جمع كاعب به معنى دوشيزهاى است كه تازه برآمدگى سينه او آشكار شده ، و اشاره به آغاز جوانى است
معنی اتراب :جمع ترب ( بر وزن حزب ) به معنى افراد هم سن و سال است ، و بيشتر در مورد جنس مؤنث به كار مىرود
اين هم سن و سال بودن ممكن است در ميان خود زنان بهشتى باشد ، يعنى همگى جوان ، و همسان در زيبائى و حسن و جمال و اعتدالقامتند ، و يا ميان آنها و همسرانشان ، چرا كه توافق سنى ميان دو همسر سبب مىشود كه بهتر احساسات يكديگر را درك كنند ، ولى تفسير اول مناسبتر به نظر مىرسد
و كاسا دهاقا
سپس چهارمين نعمت بهشتى را كه در انتظار پرهيزگاران است چنين شرح مىدهد : و جامهائى پر و لبريز و پياپى از شراب طهور !
تفاوت شراب دنیا با آخرت
شراب دنیا عقل را می زداید و انسان را تا سر حد يك حيوان تنزل مىدهد
شراب آخرت شرابى كه عقل آور ، و نشاط آفرين و جانپرور و روحافزا است.
معنی كاس:( بر وزن راس ) به معنى جام مملو از نوشيدنى است
معنی دهاق:را بسيارى از مفسران و اهل لغت به معنى لبريز تفسير كردهاند
برای رفع توهم جام و شراب که تداعی معنای نا مطلوب آن را دارد بلافاصله مىافزايد : بهشتيان در آنجا نه سخن لغو و بيهودهاى مىشنوند ، و نه دروغ و تكذيبى را
لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا
شراب دنيا عقل را مىزدايد ، و هوش را از سر مىبرد ، و انسان را به بيهوده گوئى و سخنان ناموزون وامىدارد ، اما شراب طهور بهشتى به انسان روح و عقل و نور و صفا مىبخشد.
لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا
در اينكه مرجع ضمير فيها چيست ؟ دو احتمال دادهاند
1. اينكه به بهشت باز مىگردد
2. اينكه به كاس ( جام).
بنا بر تفسير اول مفهوم آيه چنين خواهد بود كه در بهشت سخن لغو و دروغى نمىشنوند مانند آنچه در آيه 10 و 11 سوره غاشيه آمده است فى جنة عالية لا تسمع فيها لاغية : آنها در بهشت عالى جاى خواهند داشت بهشتى كه در آن سخن لغو و بيهوده نخواهى شنيد .
و بنا بر تفسير دوم مفهوم آيه اين است كه از نوشيدن آن جام شراب لغو و بيهوده و دروغى حاصل نمىشود ، مانند آنچه در آيه 23 طور آمده است : يتنازعون فيها كاسا لا لغو فيها و لا تاثيم : آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را از يكديگر مىگيرند كه نه بيهوده گوئى در آن است و نه گناه.
و در پايان ذكر اين نعمتها به نعمت معنوى ديگرى اشاره مىكند كه از همه بالاتر است ، مىفرمايد : اين جزائى است از سوى پروردگارت ، و عطيهاى است كافى ( جزاء من ربك عطاء حسابا)
شرابهاى بهشتى!
در آيات مختلف قرآن مجيد ، توصيفهاى زيادى از شرابهاى بهشتى شده است ، كه بررسى آنها نشان مىدهد ، نوشندگان آنها در چنان لذت روحانى فرو مىروند كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست.
در يك جا آن را به عنوان شراب طهور توصيف مىكند و سقاهم ربهم شرابا طهورا ( دهر - 21).
و در جاى ديگر تاكيد مىكند كه اين شراب زلال و بىغش و لذت بخش نه دردسر مىآفريند ، و نه مستى مىآورد و نه فساد عقل ، يطاف عليهم بكاس من معين بيضاء لذة للشاربين فيها لا غول و لا هم عنها ينزفون ( صافات - 45 تا 47).
در يك جا مىفرمايد : از جامى مىنوشند كه با كافور آميخته شده ( خنك و آرام كننده است ) يشربون من كاس كان مزاجها كافورا ( دهر - 5).
و در جاى ديگر مىافزايد : از جامى به آنها مىنوشانند كه آميخته با زنجبيل است ، ( گرم كننده و نشاط آفرين ) و يسقون فيها كاسا كان مزاجها زنجبيلا ( دهر - 17).
در آيات مورد بحث نيز خوانديم : جامهائى لبالب و زلال و دمادم دارند و كاسا دهاقا.
و از همه مهمتر اينكه ساقى اين بزم روحانى ، خدا است ! ! از دست قدرت او و از بساط لطف و مرحمتش بر مىگيرند و مىنوشند و مست جذبه عشق ومعرفت او مىشوند و سقاهم ربهم … ( دهر - 21).
عطاياى متقين و كيفرهاى طغيانگران
در آيات فوق ، كه پيرامون مواهب پرهيزگاران سخن مىگويد با مقايسه به آيات گذشته كه از كيفرهاى طغيانگران بحث مىكند ، مقابله جالبى ديده مىشود.
در اينجا سخن از مفاز ( محل نجات ) است ، و در آنجا سخن از مرصاد ( كمينگاه).
در اينجا سخن از باغهاى پر ميوه و حدائق و اعناب است ، و در آنجا غوطهور بودن در آتش به مدت نامحدود احقاب.
در اينجا سخن از جامهاى لبريز و دمادم شراب طهور است ، و در آنجا سخن از آب سوزان و حميم و غساق.
در اينجا سخن از عطاياى گسترده خداوند رحمان است ، و در آنجا سخن از كيفر عادلانه و جزاء وفاق.
در اينجا سخن از افزايش نعمت الهى است ، و در آنجا سخن از افزايش عذاب.
خلاصه اين دو گروه از هر نظر در دو قطب مخالف قرار دارند ، چرا كه از نظر ايمان و عمل نيز دو قطب مخالف بودند.
يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئكَةُ صفًّالا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً(38) ذَلِك الْيَوْمُ الحَْقُّفَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ مَئَاباً(39) إِنَّا أَنذَرْنَكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يَلَيْتَنى كُنت تُرَبَا(40)
مراد از روح در اينجا چيست ؟
1. منظور مخلوقى است غير از فرشتگان و برتر از همه آنها.
2. منظور جبرئيل امين پيك وحى خدا و واسطه ميان او و پيامبران است ، كه بزرگترين فرشتگان مىباشد.
3. منظور ارواح انسانها است كه همراه فرشتگان بپا مىخيزند.
4. فرشتهاىاست بالاتر از همه فرشتگان و برتر از جبرئيل ، و هم او بود كه با انبياء و امامان معصوم همراه بوده و هست.
ولى آنچه از ميان تفاسير مختلف نسبت به آيه مورد بحث مناسبتر به نظر مىرسد اين است كه ، منظور از روح در اينجا يكى از فرشتگان بزرگ الهى است كه بر طبق بعضى از روايات حتى از جبرئيل برتر است ،
در حديثى از امام صادق (عليهالسلام) مىخوانيم : هو ملك اعظم من جبرائيل و ميكائيل : او فرشتهاى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل .
و در تفسير على بن ابراهيم نيز آمده است : الروح ملك اعظم من جبرئيل و ميكائيل و كان مع رسول الله و هو مع الائمة (عليهمالسلام) : روح فرشتهاى است برتر از جبرئيل و ميكائيل و او با رسول الله همراه بود و با امامان نيز همراه است.
لايَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً
ائمه اطهار علیهم السلام شافعان روز قیامت اند
در حديثى آمده است از امام صادق (عليهالسلام) درباره اين آيه سؤال كردند ، فرمود : نحن و الله الماذون لهم يوم القيامة و القائلون : به خدا سوگند در روز قيامت به ما اجازه داده مىشود و سخن مىگوئيم .
راوى سؤال مىكند در آن روز شما چه مىگوئيد ؟ فرمود : نمجد ربنا ، و نصلى على نبينا ، و نشفع لشيعتنا ، فلا يردنا ربنا : تمجيد و ستايش پروردگارمان را مىكنيم ، و بر پيامبرمان درود مىفرستيم ، و براى پيروانمان شفاعت مىكنيم ، و خداوند شفاعت ما را رد نمىكند.
از اين روايت استفاده مىشود كه انبياء و امامان معصوم نيز در صف فرشتگان و روح قرار مىگيرند ، و از كسانى كه به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مىشود آنها هستند.
تعبير صوابا دليل بر اين است كه اگر ملائكه و روح يا انبياء و اولياء براى كسانى شفاعت كنند آن هم روى حساب است و بىدليل نيست .
بنابراين روز قیامت روزى است به تمام معنى حق .
و چون توجه به اين واقعيت مىتواند مؤثرترين انگيزه انسان براى حركت به سوى پروردگار ، و اطاعت فرمان او گردد ، بلافاصله مىافزايد : پس هر كسى بخواهد راهى به سوى پروردگارش مىگزيند ، و به سوى او باز مىگردد ( فمن شاء اتخذ الى ربه مابا).
يعنى تمام اسباب اين حركت الهى فراهم است ، راه و چاه ارائه شده ، انبيا به قدر كافى ابلاغ فرمان حق كردهاند ، عقل انسانى نيز كه پيامبرى از درون او است ، سرنوشت طاغيان و پرهيزگاران نيز به خوبى تبيين شده ، و دادگاه و دادخواه و دادرس نيز تعيين گرديده ، تنها چيزى كه باقيمانده تصميم قاطع انسان است كه با استفاده از اختيارى كه خدا به او داده است راه را برگزيند و پيش رود .
ماب به معنى محل بازگشت است ، به معنى طريق و راه نيز آمده است
انا انذرناكم عذابا قريبا
(ما شما را از عذاب نزديكى بيم مىدهيم)
چرا كه عمر دنيا هر قدر باشد در برابر عمر آخرت ساعتى بيش نيست ، ونيز طبق ضرب المثل معروف عرب هر چه قطعا مىآيد نزديك است كل ما هو آت قريب !
امير مؤمنان على (عليهالسلام) نيز در اين زمينه ، مىفرمايد : كل آت قريب دان هر چيزى كه مىآيد قريب و نزديك است.
يوم ينظر المرء ما قدمت يداه و يقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا
و از آنجا كه در آن روز گروه عظيمى غرق حسرت و اندوه شده ، نادم و پشيمان مىگردند، حسرتى كه به حالشان سودى نخواهد داشت و پشيمانى كه نتيجهاى ندارد ، به دنبال اين هشدار مىافزايد : اين عذاب روزى واقع مىشود كه انسان آنچه با دست خود از قبل فرستاده همه را مىبيند ، و كافر مىگويد : اى كاش خاك بودم
تجسم اعمال در قیامت
توضيح اينكه از آيات مختلف قرآن و روايات اسلامى استفاده مىشود كه اعمال انسان در آن روز به صورتهاى مناسبى مجسم شده ، و در برابر او ظاهر مىشوند ، او به راستى اعمال خويش را مىبيند ، و از مشاهده منظره اعمال بدش در وحشت و ندامت و حسرت فرو مىرود ، و از ديدن اعمال حسنهاش شاد و مسرور مىگردد ، و اصولا يكى از بهترين پاداشهاى نيكوكاران ، و يكى از بدترين كيفرهاى بدكاران همين اعمال مجسم آنها است كه همراهشان خواهد بود .
در آيه 49 سوره كهف مىخوانيم : و وجدوا ما عملوا حاضرا : آنچه را انجام داده بودند حاضر مىبينند و در آخرين آيات سوره زلزال آمده است : فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره : هر كس به اندازه ذرهاى كار نيك كرده باشد آن را مىبيند ، و هر كس به اندازه ذرهاى كار بد كرده باشد آن را نيز مىبيند .
تعبير به قدمت يداه ( دو دست او آن را از پيش فرستاده ) به خاطر آن است كه انسان غالب كارها را با دست انجام مىدهد ، ولى مسلما منحصر به اعمال دست نيست ، بلكه آنچه با زبان و چشم و گوش نيز انجام مىدهد همه مشمول اين قانون است.
به هر حال كفار بعد از آنكه اعمال تمام عمر خود را همه در برابر خويش حاضر مىبينند آنچنان در اندوه و حسرت فرو مىروند كه مىگويند اى كاش خاك بوديم ! اى كاش از آغاز از مرحله خاك فراتر نمىرفتيم ، و از جمادى نامى ، و از نامى حيوان و از حيوان سر از انسان بيرون نمىآورديم.
اين مساله از قديمىترين مسائلى است كه در ميان دانشمندان مطرح بوده گروهى طرفدار آزادى اراده انسان ، و گروهى طرفدار جبر بودهاند و هر كدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذكر كردهاند
ولى جالب اين است كه هم جبريين و هم طرفداران اختيار در عمل اصل اختيار و آزادى اراده را به رسميت شناخته ، و پذيرفتهاند ، يا به تعبير ديگر تمام اين جر و بحثها در دائره مباحث علمى بوده نه در مقام عمل ، و اين به خوبى نشان مىدهد كه اصل آزادى اراده و اختيار فطرى همه انسانها است ، و اگر پاىوسوسههاى مختلف پيش نيايد همه طرفدار اصل آزادى ارادهاند
اين وجدان عمومى و فطرت همگانى كه يكى از روشنترين دلائل اختيار است به صورتهاى گوناگونى در زندگى انسان تجلى مىكند زيرا اگر انسان خود را در اعمالش مجبور مىدانست و اختيارى براى خود قائل نبود چرا:
1. گاه به خاطر اعمالى كه انجام داده و يا به خاطر اعمالى كه انجام نداده پشيمان مىشود ، و تصميم مىگيرد در آينده از تجربه گذشته استفاده كند ، اين حالت ندامت براى طرفداران عقيده جبر فراوان است ، اگر اختيارى در كار نيست ندامت چرا ؟
2. -بدكاران را همه ملامت و سرزنش مىكنند ، اگر جبر است سرزنش چرا ؟ .
3. -نيكوكاران را مدح و تمجيد و ستايش مىنم
4. در تربيت و تعليم فرزندان مىكوشند تا آنها سعادتمند شوند ، و اگر همه مجبورند تعليم چه مفهومى دارد
5. براى بالا بردن سطح اخلاق جامعه همه دانشمندان بدون استثنا تلاش دارند
6. انسان از خطاهاى خود توبه مىكند ، با قبول اصل جبر توبه معنى ندارد.
7. انسان بر كوتاهيهائى كه كرده حسرت مىخورد ، چرا ؟
8. در تمام دنيا بدكاران و مجرمان را محاكمه مىكنند و آنها را تحت بازپرسى شديد قرار مىدهند ، كارى كه از اختيار بيرون است بازپرسى و محاكمه ندارد .
9. -در همه دنيا و ميان تمام اقوام اعم از خداپرستان و ماديين براى مجرمان مجازات قائلند ، مجازات بر كارى كه مجبور بوده ؟!
10. حتى طرفداران مكتب جبر هنگامى كه كسى به منافع و حيثيت آنها تجاوز كند فرياد مىكشند و او را مقصر مىشمارند و به دادگاه مىكشانند ! خلاصه اگر راستى انسان از خود اختيارى ندارد ، پشيمانى چه معنى دارد ؟ ملامت و سرزنش براى چيست ؟ آيا مىشود كسى را كه دستش بىاختيار مرتعش و لرزان است ملامت كرد ؟ چرا نيكوكاران را مدح و تشويق مىكنند ، مگر از خود اختيارى داشتهاند كه با تشويق به كار نيك ادامه دهند ؟ اصولا با پذيرش تاثير تعليم و تربيت جبر مفهوم خود را از دست خواهد داد و از اين گذشته مسائل اخلاقى بدون قبول آزادى اراده ابدا مفهومى ندارد .
وجدان عمومى بشر است ، نه تنها عوام كه همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنينند و حتى جبريها در عمل اختيارى هستند الجبريون اختياريون من حيث لا يعلمون ! و جالب اينكه قرآن مجيد نيز كرارا روى همين مساله تكيه كرده نه تنها در آيات مورد بحث مىفرمايد : فمن شاء اتخذ الى ربه مابا : هر كس بخواهد مىتواند راهى را به سوى پروردگارش برگزيند .
بلكه در آيات ديگر نيز روى مشيت و اراده انسان بسيار تكيه كرده است كه ذكر همه آنها طولانى مىشود تنها به سه آيه زير اكتفا مىكنيم : انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا : ما راه را به انسان نشان داديم خواه پذيرا شود و شكرگزار گردد يا مخالفت كند و كفران نمايد ( دهر - 3 ) .
و در آيه 29 سوره كهف مىفرمايد فمن شاء فليؤمن و من يشاء فليكفر : هر كس مىخواهد ايمان بياورد و هر كس نمىخواهد راه كفر پيش گيرد ( ولى بدانند ما براى كافران آتش عظيمى فراهم ساختهايم).
و نيز در آيه 29 دهر مىخوانيم : ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا : اين تذكرى است ، هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش انتخاب مىكند.