آسمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تفسیر سوره نبا(آیات 18تا40)

02 شهریور 1395 توسط زهره محمدي قاييني

یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا ﴿١٨﴾ وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ أَبْوَابًا ﴿١٩﴾ وَسُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا ﴿٢٠﴾ إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا ﴿٢١﴾ لِلطَّاغِینَ مَآبًا ﴿٢٢﴾ لابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا ﴿٢٣﴾ لا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلا شَرَابًا ﴿٢٤﴾ إِلا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا ﴿٢٥﴾ جَزَاءً وِفَاقًا ﴿٢٦﴾ إِنَّهُمْ کَانُوا لا یَرْجُونَ حِسَابًا ﴿٢٧﴾ وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا ﴿٢٨﴾ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا ﴿٢٩﴾ فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ إِلا عَذَابًا ﴿٣٠﴾ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿٣١﴾ حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿٣٢﴾ وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿٣٣﴾ وَکَأْسًا دِهَاقًا ﴿٣٤﴾ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا کِذَّابًا ﴿٣٥﴾ جَزَاءً مِنْ رَبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا ﴿٣٦﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿٣٧﴾ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿٣٨﴾ ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ﴿٣٩﴾ إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابًا ﴿٤٠﴾

یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا

سوال؟

آيه مى‏گويد : در آن روز فوج فوج وارد محشر مى‏شويد ، در حالى كه آيه 95 مريم

مى‏گويد : و كلهم آتيه يوم القيامة فردا هر كس در آن روز تنهاست

و آيه 71 اسراء مى‏گويد : يوم ندعوا كل اناس بامامهم

هر گروهى با پيشواى خودشان وارد عرصه محشر مى‏شوند

جمع این آیات چگونه است؟

پاسخ:جمع ميان اين آيات چنين است كه فوج فوج بودن مردم منافاتى با اين ندارد كه هر فوج با رهبرش وارد محشر شود ، و اما فرد بودن آنها به خاطر اين است كه قيامت مواقف متعددى دارد ، ممكن است در مواقف نخستين مردم گروه گروه با رهبران هدايت و ضلال وارد محشر شوند ، اما به هنگام قرار گرفتن در پاى محكمه عدل الهى فرد فرد باشند ، و به تعبير قرآن در آيه 21 سوره ق هر كدام با يك نفر مامور و يك گواه در آنجا حاضر مى‏گردند و جائت كل نفس معها سائق و شهيد

اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از فرد بودن جدا شدن از دوستان و حاميان و يار و ياور باشد ، چرا كه انسان در آنجا خودش هست و عملش .

 و فتحت السماء فكانت ابوابا

آسمان گشوده مى‏شود ، و به صورت درهاى متعددى در مى‏آيد

منظور از اين درها چيست ؟ و گشوده شدن چه مفهومى دارد ؟

·      منظور اين است كه درهاى عالم غيب به عالم شهود گشوده مى‏شود ، حجاب ها كنار مى‏رود ، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه مى‏يابد.

·      در آستانه قيامت آسمان شكافته مى‏شود و اذا السماء انشقت(انشقاق - 1 ) و در جاى ديگر همين معنى را به تعبير ديگرى بيان فرمود : اذا السماء انفطرت ( انفطار - 1).در حقيقت آنقدر در كرات آسمانى شكافها ظاهر مى‏شود كه گوئى سرتاسر آن تبديل به درهائى شده است.

·      اين احتمال نيز وجود دارد كه انسان در شرائط موجود در دنيا قادر به حركت در آسمانها نيست ، و اگر هم براى او امكان داشته باشد بسيار محدود است ، گوئى شرائط موجود تمام درهاى آسمان را به روى او بسته ، ولى در قيامت انسان از كره خاكى آزاد مى‏شود ، و درهاى سفر به آسمانها به روى او گشوده ، و شرائط آن فراهم مى‏گردد.به تعبير ديگر : در آن روز نخست آسمانها از هم متلاشى مى‏شوند ، و به دنبال آن طبق آيه 48 سوره ابراهيم آسمانهائى نوين و زمينى نو جاى آن را مى‏گيرد : يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و در اين حال درهاى آسمانها به روى زمينيان گشوده مى‏شود ، و راه آسمانها به روى انسان باز مى‏گردد

کوه ها در قیامت مراحلی را طی می کنند:

1.   نخست كوهها به حركت در مى‏آيد : و تسير الجبال سيرا ( طور - 10).

2.   سپس از جا كنده مى‏شود ، و سخت درهم كوفته خواهد شد و حملت الارض و الجبال فدكتا دكة واحدة ( حاقه - 14).

3.   و بعدا به صورت توده‏اى از شنهاى متراكم در مى‏آيد : و كانت الجبال كثيبا مهيلا ( مزمل - 14).

4.   و بعد به صورت پشم زدهشده در مى‏آيد كه با تند باد حركت مى‏كند و تكون الجبال كالعهن المنفوش ( قارعه - 5).

5.   و سپس به صورت گرد و غبار در مى‏آيد كه در فضا پراكنده مى‏شود و بست الجبال بسا فكانت هباء منبثا ( واقعه - 5 و 6).

6.   و بالاخره چنانكه در آيه مورد بحث آمده تنها اثرى از آن باقى مى‏ماند و همچون سرابى از دور نمايان خواهد شد.

7.   و به اين ترتيب سرانجام كوهها از صفحه زمين برچيده مى‏شود ، و زمين هموار مى‏گردد و يسئلونك عن الجبال فقل ينسفها ربى نسفا فيذرها قاعا

 معنی سراب:

از ماده سرب ( بر وزن طرف ) به معنى راه رفتن در سراشيبى است و از آنجا كه در بيابانها در هواى گرم به هنگامى كه انسان در سراشيبى حركت مى‏كند از دور تلالوى به نظرش مى‏رسد كه گمان مى‏كند آب وجود دارد در حالى كه چيزى جز شكست نور نيست سپس به هر چيزى كه ظاهرى دارد اما حقيقتى در آن نيست سراب گفته مى‏شود.

 ان للمتقين مفازا

 معنی مفاز: اسم مكان يا مصدر ميمى از ماده فوز به معنى رسيدن به خير و نيكى توام با سلامت است

سپس به شرح اين فوز و سعادت پرداخته ، مى‏افزايد : باغهائى خرم و سرسبز و محفوظ با ميوه‏هائى از انواع انگورها ( حدائق و اعنابا)

معنی حدائق :جمع حديقه به معنى باغ و بستان خرم و سرسبز و پر درخت است كه ديوار گرداگرد آن كشيده شده و از هر نظر محفوظ است

معنی كواعب:جمع كاعب به معنى دوشيزه‏اى است كه تازه برآمدگى سينه او آشكار شده ، و اشاره به آغاز جوانى است

معنی اتراب :جمع ترب ( بر وزن حزب ) به معنى افراد هم سن و سال است ، و بيشتر در مورد جنس مؤنث به كار مى‏رود

اين هم سن و سال بودن ممكن است در ميان خود زنان بهشتى باشد ، يعنى همگى جوان ، و همسان در زيبائى و حسن و جمال و اعتدال‏قامتند ، و يا ميان آنها و همسرانشان ، چرا كه توافق سنى ميان دو همسر سبب مى‏شود كه بهتر احساسات يكديگر را درك كنند ، ولى تفسير اول مناسبتر به نظر مى‏رسد

 و كاسا دهاقا

سپس چهارمين نعمت بهشتى را كه در انتظار پرهيزگاران است چنين شرح مى‏دهد : و جامهائى پر و لبريز و پياپى از شراب طهور !

تفاوت شراب دنیا با آخرت

شراب دنیا عقل را می زداید  و انسان را تا سر حد يك حيوان تنزل مى‏دهد

شراب آخرت شرابى كه عقل آور ، و نشاط آفرين و جان‏پرور و روح‏افزا است.

معنی كاس:( بر وزن راس ) به معنى جام مملو از نوشيدنى است

معنی دهاق:را بسيارى از مفسران و اهل لغت به معنى لبريز تفسير كرده‏اند

 

برای رفع توهم جام و شراب که تداعی معنای نا مطلوب آن را دارد بلافاصله مى‏افزايد : بهشتيان در آنجا نه سخن لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند ، و نه دروغ و تكذيبى را

لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا

شراب دنيا عقل را مى‏زدايد ، و هوش را از سر مى‏برد ، و انسان را به بيهوده گوئى و سخنان ناموزون وامى‏دارد ، اما شراب طهور بهشتى به انسان روح و عقل و نور و صفا مى‏بخشد.

لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا

در اينكه مرجع ضمير فيها چيست ؟ دو احتمال داده‏اند

1.   اينكه به بهشت باز مى‏گردد

2.   اينكه به كاس ( جام).

بنا بر تفسير اول مفهوم آيه چنين خواهد بود كه در بهشت سخن لغو و دروغى نمى‏شنوند مانند آنچه در آيه 10 و 11 سوره غاشيه آمده است فى جنة عالية لا تسمع فيها لاغية : آنها در بهشت عالى جاى خواهند داشت بهشتى كه در آن سخن لغو و بيهوده نخواهى شنيد .

و بنا بر تفسير دوم مفهوم آيه اين است كه از نوشيدن آن جام شراب لغو و بيهوده و دروغى حاصل نمى‏شود ، مانند آنچه در آيه 23 طور آمده است : يتنازعون فيها كاسا لا لغو فيها و لا تاثيم : آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را از يكديگر مى‏گيرند كه نه بيهوده گوئى در آن است و نه گناه.

و در پايان ذكر اين نعمتها به نعمت معنوى ديگرى اشاره مى‏كند كه از همه بالاتر است ، مى‏فرمايد : اين جزائى است از سوى پروردگارت ، و عطيه‏اى است كافى ( جزاء من ربك عطاء حسابا)

شرابهاى بهشتى!

در آيات مختلف قرآن مجيد ، توصيفهاى زيادى از شرابهاى بهشتى شده است ، كه بررسى آنها نشان مى‏دهد ، نوشندگان آنها در چنان لذت روحانى فرو مى‏روند كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست.

در يك جا آن را به عنوان شراب طهور توصيف مى‏كند و سقاهم ربهم شرابا طهورا ( دهر - 21).

و در جاى ديگر تاكيد مى‏كند كه اين شراب زلال و بى‏غش و لذت بخش نه دردسر مى‏آفريند ، و نه مستى مى‏آورد و نه فساد عقل ، يطاف عليهم بكاس من معين بيضاء لذة للشاربين فيها لا غول و لا هم عنها ينزفون ( صافات - 45 تا 47).

در يك جا مى‏فرمايد : از جامى مى‏نوشند كه با كافور آميخته شده ( خنك و آرام كننده است ) يشربون من كاس كان مزاجها كافورا ( دهر - 5).

و در جاى ديگر مى‏افزايد : از جامى به آنها مى‏نوشانند كه آميخته با زنجبيل است ، ( گرم كننده و نشاط آفرين ) و يسقون فيها كاسا كان مزاجها زنجبيلا ( دهر - 17).

در آيات مورد بحث نيز خوانديم : جامهائى لبالب و زلال و دمادم دارند و كاسا دهاقا.

و از همه مهمتر اينكه ساقى اين بزم روحانى ، خدا است ! ! از دست قدرت او و از بساط لطف و مرحمتش بر مى‏گيرند و مى‏نوشند و مست جذبه عشق ومعرفت او مى‏شوند و سقاهم ربهم … ( دهر - 21).

عطاياى متقين و كيفرهاى طغيانگران

در آيات فوق ، كه پيرامون مواهب پرهيزگاران سخن مى‏گويد با مقايسه به آيات گذشته كه از كيفرهاى طغيانگران بحث مى‏كند ، مقابله جالبى ديده مى‏شود.

در اينجا سخن از مفاز ( محل نجات ) است ، و در آنجا سخن از مرصاد ( كمينگاه).

در اينجا سخن از باغهاى پر ميوه و حدائق و اعناب است ، و در آنجا غوطه‏ور بودن در آتش به مدت نامحدود احقاب.

در اينجا سخن از جام‏هاى لبريز و دمادم شراب طهور است ، و در آنجا سخن از آب سوزان و حميم و غساق.

در اينجا سخن از عطاياى گسترده خداوند رحمان است ، و در آنجا سخن از كيفر عادلانه و جزاء وفاق.

در اينجا سخن از افزايش نعمت الهى است ، و در آنجا سخن از افزايش عذاب.

خلاصه اين دو گروه از هر نظر در دو قطب مخالف قرار دارند ، چرا كه از نظر ايمان و عمل نيز دو قطب مخالف بودند.

 

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئكَةُ صفًّالا يَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً(38) ذَلِك الْيَوْمُ الحَْقُّفَمَن شاءَ اتخَذَ إِلى رَبِّهِ مَئَاباً(39) إِنَّا أَنذَرْنَكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنظرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يَلَيْتَنى كُنت تُرَبَا(40)

مراد از روح در اينجا چيست ؟

1.   منظور مخلوقى است غير از فرشتگان و برتر از همه آنها.

2.   منظور جبرئيل امين پيك وحى خدا و واسطه ميان او و پيامبران است ، كه بزرگترين فرشتگان مى‏باشد.

3.   منظور ارواح انسانها است كه همراه فرشتگان بپا مى‏خيزند.

4.   فرشته‏اىاست بالاتر از همه فرشتگان و برتر از جبرئيل ، و هم او بود كه با انبياء و امامان معصوم همراه بوده و هست.

ولى آنچه از ميان تفاسير مختلف نسبت به آيه مورد بحث مناسبتر به نظر مى‏رسد اين است كه ، منظور از روح در اينجا يكى از فرشتگان بزرگ الهى است كه بر طبق بعضى از روايات حتى از جبرئيل برتر است ،

در حديثى از امام صادق (عليه‏السلام‏) مى‏خوانيم : هو ملك اعظم من جبرائيل و ميكائيل : او فرشته‏اى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل .

و در تفسير على بن ابراهيم نيز آمده است : الروح ملك اعظم من جبرئيل و ميكائيل و كان مع رسول الله و هو مع الائمة (عليهم‏السلام‏) : روح فرشته‏اى است برتر از جبرئيل و ميكائيل و او با رسول الله همراه بود و با امامان نيز همراه است.

لايَتَكلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صوَاباً

ائمه اطهار علیهم السلام شافعان روز قیامت اند

در حديثى آمده است از امام صادق (عليه‏السلام‏) درباره اين آيه سؤال كردند ، فرمود : نحن و الله الماذون لهم يوم القيامة و القائلون : به خدا سوگند در روز قيامت به ما اجازه داده مى‏شود و سخن مى‏گوئيم .

راوى سؤال مى‏كند در آن روز شما چه مى‏گوئيد ؟ فرمود : نمجد ربنا ، و نصلى على نبينا ، و نشفع لشيعتنا ، فلا يردنا ربنا : تمجيد و ستايش پروردگارمان را مى‏كنيم ، و بر پيامبرمان درود مى‏فرستيم ، و براى پيروانمان شفاعت مى‏كنيم ، و خداوند شفاعت ما را رد نمى‏كند.

از اين روايت استفاده مى‏شود كه انبياء و امامان معصوم نيز در صف فرشتگان و روح قرار مى‏گيرند ، و از كسانى كه به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مى‏شود آنها هستند.

تعبير صوابا دليل بر اين است كه اگر ملائكه و روح يا انبياء و اولياء براى كسانى شفاعت كنند آن هم روى حساب است و بى‏دليل نيست .

 بنابراين روز قیامت روزى است به تمام معنى حق .

و چون توجه به اين واقعيت مى‏تواند مؤثرترين انگيزه انسان براى حركت به سوى پروردگار ، و اطاعت فرمان او گردد ، بلافاصله مى‏افزايد : پس هر كسى بخواهد راهى به سوى پروردگارش مى‏گزيند ، و به سوى او باز مى‏گردد ( فمن شاء اتخذ الى ربه مابا).

يعنى تمام اسباب اين حركت الهى فراهم است ، راه و چاه ارائه شده ، انبيا به قدر كافى ابلاغ فرمان حق كرده‏اند ، عقل انسانى نيز كه پيامبرى از درون او است ، سرنوشت طاغيان و پرهيزگاران نيز به خوبى تبيين شده ، و دادگاه و دادخواه و دادرس نيز تعيين گرديده ، تنها چيزى كه باقيمانده تصميم قاطع انسان است كه با استفاده از اختيارى كه خدا به او داده است راه را برگزيند و پيش رود .

 ماب به معنى محل بازگشت است ، به معنى طريق و راه نيز آمده است

انا انذرناكم عذابا قريبا  

(ما شما را از عذاب نزديكى بيم مى‏دهيم)

چرا كه عمر دنيا هر قدر باشد در برابر عمر آخرت ساعتى بيش نيست ، ونيز طبق ضرب المثل معروف عرب هر چه قطعا مى‏آيد نزديك است كل ما هو آت قريب !

امير مؤمنان على (عليه‏السلام‏) نيز در اين زمينه ، مى‏فرمايد : كل آت قريب دان هر چيزى كه مى‏آيد قريب و نزديك است.

يوم ينظر المرء ما قدمت يداه و يقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا

و از آنجا كه در آن روز گروه عظيمى غرق حسرت و اندوه شده ، نادم و پشيمان مى‏گردند، حسرتى كه به حالشان سودى نخواهد داشت و پشيمانى كه نتيجه‏اى ندارد ، به دنبال اين هشدار مى‏افزايد : اين عذاب روزى واقع مى‏شود كه انسان آنچه با دست خود از قبل فرستاده همه را مى‏بيند ، و كافر مى‏گويد : اى كاش خاك بودم

 تجسم اعمال در قیامت

توضيح اينكه از آيات مختلف قرآن و روايات اسلامى استفاده مى‏شود كه اعمال انسان در آن روز به صورتهاى مناسبى مجسم شده ، و در برابر او ظاهر مى‏شوند ، او به راستى اعمال خويش را مى‏بيند ، و از مشاهده منظره اعمال بدش در وحشت و ندامت و حسرت فرو مى‏رود ، و از ديدن اعمال حسنه‏اش شاد و مسرور مى‏گردد ، و اصولا يكى از بهترين پاداشهاى نيكوكاران ، و يكى از بدترين كيفرهاى بدكاران همين اعمال مجسم آنها است كه همراهشان خواهد بود .

در آيه 49 سوره كهف مى‏خوانيم : و وجدوا ما عملوا حاضرا : آنچه را انجام داده بودند حاضر مى‏بينند و در آخرين آيات سوره زلزال آمده است : فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره : هر كس به اندازه ذره‏اى كار نيك كرده باشد آن را مى‏بيند ، و هر كس به اندازه ذره‏اى كار بد كرده باشد آن را نيز مى‏بيند .

 تعبير به قدمت يداه ( دو دست او آن را از پيش فرستاده ) به خاطر آن است كه انسان غالب كارها را با دست انجام مى‏دهد ، ولى مسلما منحصر به اعمال دست نيست ، بلكه آنچه با زبان و چشم و گوش نيز انجام مى‏دهد همه مشمول اين قانون است.

به هر حال كفار بعد از آنكه اعمال تمام عمر خود را همه در برابر خويش حاضر مى‏بينند آنچنان در اندوه و حسرت فرو مى‏روند كه مى‏گويند اى كاش خاك بوديم ! اى كاش از آغاز از مرحله خاك فراتر نمى‏رفتيم ، و از جمادى نامى ، و از نامى حيوان و از حيوان سر از انسان بيرون نمى‏آورديم.

 اين مساله از قديمى‏ترين مسائلى است كه در ميان دانشمندان مطرح بوده گروهى طرفدار آزادى اراده انسان ، و گروهى طرفدار جبر بوده‏اند و هر كدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذكر كرده‏اند

ولى جالب اين است كه هم جبريين و هم طرفداران اختيار در عمل اصل اختيار و آزادى اراده را به رسميت شناخته ، و پذيرفته‏اند ، يا به تعبير ديگر تمام اين جر و بحثها در دائره مباحث علمى بوده نه در مقام عمل ، و اين به خوبى نشان مى‏دهد كه اصل آزادى اراده و اختيار فطرى همه انسانها است ، و اگر پاىوسوسه‏هاى مختلف پيش نيايد همه طرفدار اصل آزادى اراده‏اند

اين وجدان عمومى و فطرت همگانى كه يكى از روشنترين دلائل اختيار است به صورتهاى گوناگونى در زندگى انسان تجلى مى‏كند زيرا اگر انسان خود را در اعمالش مجبور مى‏دانست و اختيارى براى خود قائل نبود چرا:

1.   گاه به خاطر اعمالى كه انجام داده و يا به خاطر اعمالى كه انجام نداده پشيمان مى‏شود ، و تصميم مى‏گيرد در آينده از تجربه گذشته استفاده كند ، اين حالت ندامت براى طرفداران عقيده جبر فراوان است ، اگر اختيارى در كار نيست ندامت چرا ؟

2.    -بدكاران را همه ملامت و سرزنش مى‏كنند ، اگر جبر است سرزنش چرا ؟ .

3.    -نيكوكاران را مدح و تمجيد و ستايش مى‏نم

4.   در تربيت و تعليم فرزندان مى‏كوشند تا آنها سعادتمند شوند ، و اگر همه مجبورند تعليم چه مفهومى دارد

5.   براى بالا بردن سطح اخلاق جامعه همه دانشمندان بدون استثنا تلاش دارند

6.   انسان از خطاهاى خود توبه مى‏كند ، با قبول اصل جبر توبه معنى ندارد.

7.   انسان بر كوتاهيهائى كه كرده حسرت مى‏خورد ، چرا ؟

8.   در تمام دنيا بدكاران و مجرمان را محاكمه مى‏كنند و آنها را تحت بازپرسى شديد قرار مى‏دهند ، كارى كه از اختيار بيرون است بازپرسى و محاكمه ندارد .

9.   -در همه دنيا و ميان تمام اقوام اعم از خداپرستان و ماديين براى مجرمان مجازات قائلند ، مجازات بر كارى كه مجبور بوده ؟!

10.                  حتى طرفداران مكتب جبر هنگامى كه كسى به منافع و حيثيت آنها تجاوز كند فرياد مى‏كشند و او را مقصر مى‏شمارند و به دادگاه مى‏كشانند ! خلاصه اگر راستى انسان از خود اختيارى ندارد ، پشيمانى چه معنى دارد ؟ ملامت و سرزنش براى چيست ؟ آيا مى‏شود كسى را كه دستش بى‏اختيار مرتعش و لرزان است ملامت كرد ؟ چرا نيكوكاران را مدح و تشويق مى‏كنند ، مگر از خود اختيارى داشته‏اند كه با تشويق به كار نيك ادامه دهند ؟ اصولا با پذيرش تاثير تعليم و تربيت جبر مفهوم خود را از دست خواهد داد و از اين گذشته مسائل اخلاقى بدون قبول آزادى اراده ابدا مفهومى ندارد .

وجدان عمومى بشر است ، نه تنها عوام كه همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنينند و حتى جبريها در عمل اختيارى هستند الجبريون اختياريون من حيث لا يعلمون ! و جالب اينكه قرآن مجيد نيز كرارا روى همين مساله تكيه كرده نه تنها در آيات مورد بحث مى‏فرمايد : فمن شاء اتخذ الى ربه مابا : هر كس بخواهد مى‏تواند راهى را به سوى پروردگارش برگزيند .

بلكه در آيات ديگر نيز روى مشيت و اراده انسان بسيار تكيه كرده است كه ذكر همه آنها طولانى مى‏شود تنها به سه آيه زير اكتفا مى‏كنيم : انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا : ما راه را به انسان نشان داديم خواه پذيرا شود و شكرگزار گردد يا مخالفت كند و كفران نمايد ( دهر - 3 ) .

و در آيه 29 سوره كهف مى‏فرمايد فمن شاء فليؤمن و من يشاء فليكفر : هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد و هر كس نمى‏خواهد راه كفر پيش گيرد ( ولى بدانند ما براى كافران آتش عظيمى فراهم ساخته‏ايم).

و نيز در آيه 29 دهر مى‏خوانيم : ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا : اين تذكرى است ، هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى‏كند.

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع, تفسیر به صورت نکته ای و مختصر لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آسمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تفسیر به صورت نکته ای و مختصر
  • پاسخ به شبهات
  • احکام دو دقیقه ای
    • ضرورت بحث
    • احکام دو دقیقه ای
    • فلسفه احکام
  • توصیه های اخلاقی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس